بهداد: شما به عنوان یک انسان، موجود صددرصد انتخابگری نیستی، انتخاب تو در حد همراهیه. تو اگر انتخاب کنی و اختیار کنی که هر آنچه باد میوزد، میوزم، هر آنچه آب میرود، میروم، یعنی همراه طبیعت شدی. چون گردشی که پروردگار و جهان هستی برای تو در نظر گرفته باید همراه باشی. اگر مقاومت کنی با فشار زندگی روبهرویی و اگر رها کنی و اختیار کنی که مقاومت نکنی مثل یک گهواره تو را در آغوش خواهد گرفت.
خب این اختیار که خود جبره!؟
بهداد: من آدم جبرگرایی هستم و اصولا مقدار اختیارم همینه که مقاومت نکنم. آنقدر اختیار دارم که بپذیرم، پس میپذیرم. تو باید قدرت پذیرشتو بالا ببری. همین. به این میگن اختیار. حالا میتونی اختیار کنی نپذیری تا بیشتر زجر بکشی...
در کار هم همین طور هستی؟
بهداد: این اتفاق باید هوشمندانه بیفته.
یعنی وقتی فیلمنامهای
برایت میفرستند، همراه میشی و
میپذیری؟ هر قدر هم ضعیف باشه؟
بهداد: اگر با فیلمنامه همراه بشی، باب تخیل باز میشه، تصاویر رو میبینی، بوها رو استشمام میکنی و صداها رو میشنوی. به هر حال تا یه حدی باید اعتماد کنی و این اعتماد خودش تولید خواهد کرد و بعد تو به آن اضافه میکنی.
پس بیشتر از آن، به خودت اعتماد میکنی؟
بهداد: گاهی اوقات به خودم، بله... ولی در کل به جریانات و به اتفاقات اعتماد کردن. البته گاهی با فیلمنامه ضعیف همراه میشوم و گاهی با فیلمنامه قوی مثل «لبه پرتگاه» آقای بیضایی که حتی قراردادم بستم، همراه نمیشوم.
برای همین در فیلمی مثل «مجنون لیلی» بازی کردی؟ همه معتقدند کار، فیلمنامه ضعیفی داشت که شاید درحد بازیگری مثل بهداد نبود
درادامه بخوانید:
کلمات کلیدی: