واکنش برزو ارجمند به یادداشت مصطفی جلالی فخر درباره حامد بهداد
در روزنامه 11 مهر شما مطلبی خواندم از آقایجلالیفخر که صد البته این مطلب پاسخ مطلب ایشان نیست که نظرشان فقط برای خودشان محترم اماچنین رفتارهایی نشانه نگرانکنندهای است که درصورت عدم کنترل در شیوع حرمتهای فرهنگی که نه، حرمتهای خانوادهای را در جامعه مخدوش می?کند و فضا را آلودهتر.من هم تقاضا دارم این یادداشت را نه براساس قانون مطبوعات که شامل حال من نمیشود بلکه بر مبنای هتک حرمتی که بر خانواده حامد بهداد (پدر و مادرش) رفته چاپ کنید. من بچه مشهدم، رفیق دوران نوجوانی حامد و طبعاً ارتباط نزدیکی با خانوادهاش داشتم. نمیدانم آقای جلالی چقدر این خانواده را میشناسد و باز نمیدانم اصولاً آقای جلالی پدر شده؟ بچه دارد یا نه؟ اما خوب میدانم شنیدن بعضی کلمات و حرفهای نسنجیده که بیشتر نشان خالهبازی دارد تا نگرانی برای جامعه، چقدر برای یک پدر سخت است؛ آن هم پسری که نهتنها موجب افتخار خانواده بلکه خیلی جاها موجب فخر وطن و هنر ایران شده است. (به خودم میبالیدم وقتی او را روی فرش قرمز کن دیدم). حامد آداب و هنجار جامعه را سالها پیش پذیرفت، به شهادت همه دوستانش در دانشگاه. سالهایی سخت، که شاید اگر عشق به دریا نبود پیمودن این کویر نشدنی به نظر میرسید. حامد را خوب میشناسم. رفتارهایش، حرکت دست و سرش و آن بیان تند و تیزش را، شاید از دور قابل هضم نیست اما حامد خودش است و این حسن بزرگی است. تا آنجا که میدانم بزرگترین صفت حامد آداب معاشرت عمومیاش است که هرجا پا میگذاشت شمع محفل میشد و هنوز هم میشود و هنوز هم همه دوستانش از ارتباط با او لذت میبرند و خواهند برد. آیا برای شما هنرمندی حامد تاکنون جلب توجه نکرده؟ واقعاً نه؟ پس این سیل پیشنهاد کار از جانب بزرگان سینمای ایران از بدسلیقگی آنهاست؟ شما هم اگر کمی نگاه واقعبینانه خود را تکان دهید قبول خواهید کرد که این همه نقشآفرینی درخشان اتفاق و حادثه نیست. یک شبه هم به دست نمیآید، تمرین میخواهد و ممارست و حامد این را خوب میدانست. از همان روزهایی که کتاب رفیق تنهاییاش بود در آن اتاق که سالها پیش هنگام کوچ به پایتخت اجاره کرده بود، از همان روزهایی که با هم از تهران تا کرمان تئاتر خیابانیمان را به دوش میکشیدیم و شهر به شهر و خیابان به خیابان اجرا میکردیم، از همان روزهایی که از ویزور دوربین عکاسی آنالوگش سعی میکرد دنیا را در کاتهای مختلفتر ببیند، از همان روزهایی که در کارگاه بازیگری استاد سمندریان تلاش میکرد برای رسیدن به سرمنزل مقصود، از همان روزهایی که سازش مونس بود و همدمش، از همان روزهایی که سنگ بر شکمش میبست اما حاضر به اجرای هر نقش و هر کاری نمیشد، از خیلی روزها پیش. «اطرافیان دلسوزی» را که به متلک گفتید، نمیدانم چه کسانی هستند اگر منظورت ما هستیم ما هیچ وقت حامد را با براندو، دنیرو یا آلپاچینو و... مقایسه نمیکنیم. اشتباه شنیدهاید؛ ما همیشه کارهای حامد را با بازیهای قبلیاش قیاس میکنیم و این مرام رفاقت است که پیشرفت رفیق را ببینی و بگویی. آقای بهداد، خانم بهداد! پسر شما بازیگر است و اتفاقاً بازیگر بزرگی.
آقای بهداد، خانم بهداد! پسر شما هنرمند است و این به دست نمیآمد اگر فکر و ذکر شما حامد نبود، به دست نمیآمد اگر سایه مهر و محبت شما بالای سرش نبود، به دست نمیآمد اگر فرهنگ در زندگی شما جاری نبود، به دست نمیآمد اگر یاریاش نمیکردید، به دست نمیآمد اگر شما هم راه و هم همراه او نبودید. برای ما پسر شما هنرمند بزرگی است.
دست مریزاد...
کلمات کلیدی: